11.30.2012

نظراىِ من از تهِ دلم بود ، نه دخالت ، نه لجاجت ، نه حسادت ...

آدما رو اينقد به خودتون نچسبونيد ! نه ، اصن منظورم آويزون شدنُ اين حرفا نيست ، منظورم عشقِ بى حد و اندازست ...
خواهرم واسه من مثِ يه تيكه از گوشت و جونم شده بود ... وقتى با تصميم خودش ، از من گرفتنش ، مثِ يه تيكه از گوشت بدنم ازم جدا شد ... هم جاش درد ميكنه هم جاش رو بدنم خاليه ... اميدوارم جاىِ جديدت گرم و نرم و محكم باشه !

11.28.2012

به نظر ميرسه همه چى خوبه ! همه راضى هستن

HIMYM , Season 8 , Episode 8 , Last Night On CityTV


اون لحظه اى كه بيخيال ميشى ، اون لحظه اى كه قيدشُ ميزنى ، كارى ندارم بعدن تصميمت عوض ميشه يا نه ،..... اون لحظه ... اون لحظه اى كه به خودت پوزخند ميزنى !

So True

11.25.2012

احساسِ اين روزهاى منِ

مثل خونه اى كه آتيش گرفته و تو با ارزشترين وسيله ت رو اون تو جا گذاشتى ..... دلهره ى از دست دادن ، ترسِ برگشتن تو آتيش ، به چشم ديدن خاكستر شدنِ زندگيت ..... و تو ... فقط تماشا مى كنى ....