3.18.2011

Halloween

روز اشنایی من و این دختر زیبا روز هالویین همین سالی که گذشت بود  اجی سبب اشنایی ما شد .. داستان از این قرار است که من با لب و لوچه ی اویزان شب هالویین که بسیار هم دوستش می دارم در سایت ها سرچ میکردم و هی غصه میخوردم ( هرکی دروغ میگه کور شه ایشالا ) تا اینکه اجی از ددر امد و این دختر زیبا هدیه ی هالوینی من شد
  اسمش تقی دختر است و بسیار دختر نجیبیست .. ما کلا زیاد تحت تاثیر اخلاق هم قرار میگیریم و الان روح و جانمان یکی شده است ...  تقی دختر همیشه لبخند ملیحی بر روی لبانش دارد (خودتان که میبینید ) ... کاری به کار کسی ندارد ... از سیکس پک خوشش می اید اما نه که فکر کنید نجابتش خدشه دار شده است ها ... نه .. به چشم خواهر برادری از سیکس پک خوشش می اید ... اگر عصبانیش کنید مثل سگ پاچه میگیرد ... بچه ی ته تغاری است ... به لاک و ای مک و جواهرات و کیف های جور وا جور و کلکسیون لیوان و مداد رنگی و انواع دایمند و کلا برق زدن علاقه دارد. به غرورش وابستگی شدیدی دارد و بسیار بسیار دمدمی مزاج است که این اصلا خوب نیست ... اخلاقش خیلی گند است و کلا اهل خیلی غصه خوردن نیست از بچگی اگر میخواست با کسی دوست شود اول طرف مقابل باید پیش قدم میشده است .. ذاتا اخلاق سگی دارد و ... خلاصه اینکه دختر نجیبیست

No comments:

Post a Comment